روز شنبه، 21 مرداد 1391 آذربایجان شرقی با دو زلزله شش ریشتری لرزید و تعداد زیادی کشته و زخمی برجا گذاشت.
روز شنبه، 21 مرداد 1391 آذربایجان شرقی با دو زلزله شش ریشتری لرزید و تعداد زیادی کشته و زخمی برجا گذاشت. این خبر با سرعت زیادی به رسانه ها و شبکه های اینترنتی منتقل شد و در میان همه مردم ایران گردید. خبرها، گزارشات، یادداشت ها و اشعار بسیاری در عرض چند روز پس از وقوع زلزله در رسانه ها و به خصوص رسانه های مجازی تولید شد که سبب گردید مشارکتی عظیم در پی وقوع این زلزله در ابعاد کمک های مردمی، تولید متن های مختلف تحلیلی، خبری و...، اقدام جامعه هنری و فرهنگی برای راه اندازی سیستم های کمک رسانی، واکنش های عاطفی و احساسی و تصمیم گیری هایی برای حل مسئله، همدردی، همیاری و بازسازی های مجدد به وجود بیاید. اما، با بررسی موقعیت پیش آمده و بازگشت به تجربه های پیشینی که به مراتب در جامعه به وجود آمده اند، پیش از هر چیزی باید برای چندمین بار به این پرسش بازگشت که چرا چنین واقعه ای باید پی آمدهایی به این شکل را، اعم از کشته و زخمی شدن تعداد زیادی انسان از بزرگ و کوچک و همچون بسیاری دفعات، بیش از همه رویکردهایی ناشی از احساسات که منطقا به نتیجه ای درست و عقلانی نخواهد رسید، با خود به همراه داشته باشد؟ و چرا باید این پی آمدها تکرار شوند؟ بازسازی خانه های تخریب شده، دلجویی از افراد آسیب دیده و کمک برای بهبود شرایط تنها بخشی از عملی است که باید در چنین شرایطی انجام داد. «پیش گیری» از پیامدها بیش از همه نیازمند بازبینی و جست و جوی علت و عوامل مختلف فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است که بتواند به صورت نظم یافته تر و عاقلانه تری، جایگزین واکنش ها و عملکردهای غلط شود
لرزش زمین تمام شد، ولی لرزیدن بنای زندگی اجتماعی و اقتصادی زلزلهزدگان تازه شروع شده است زمین لرزید. دوباره زمین لرزید. رودبار، آذربایجان. زمین لرزید و باز خانههای کاهگلی فرو ریخت و باز کودکان زیر آوارها ماندند. زمین باز هم خواهد لرزید وقتی در فلات ایران زندگی میکنی میدانی که زمین همیشه میلرزد. درسهای زیادی را میتوان از واکنش به وقوع زلزله در آذربایجان فراگرفت که در مدیریت پاسخ به بحرانهای آینده میتوانند مفید باشند:
اول، اطلاعرسانی: اطلاع رسانی در لحظههای اولیه هر بحرانی مهمترین کار ممکن است. اینکه در هیچ شبکه تلویزیونی تا ساعتها بعد از وقوع زلزله خبری در اینباره منتشر نشد و حتی یک زیرنویس وضعیت اضطراری ارسال نشد، توجیهپذیر نیست. همه مردم ایران در این موارد همیشه به صدا و سیما مراجعه میکنند، اینبار رسانههای بیگانه منبع اطلاعرسانی شدند. نیازی به یادآوری تاثیر منفی این رویداد بر اعتماد عامه به رسانه ملی نیست.
از سوی دیگر بسیاری از طریق شبکه جهانی اینترنت، شبکههای اجتماعی آنلاین، ایمیل و پیامک تلفنی خبر وقوع حادثه را ساعتها قبل از اعلام رسمی آن دریافت کردند و به فکر کمک و امدادرسانی به مناطق زلزلهزده افتادند. شاید بد نباشد یادآوری کنیم یک ورزشکار سرشناس کشورمان توانست خودش را به مراتب زودتر از بسیاری از مقامات مسوول به مناطق زلزلهزده برساند. بسیاری از طریق همین شبکهها در جریان نیازهای زلزلهزدگان قرار گرفتند. صفهای طویل اهدای خون و بسیج خودجوش مردم گواه در صحنه بودن مردم ما است، اطلاعرسانی درست میتواند باعث شود که بهرهوری حضور خودجوش مردم به حداکثر برسد.
دوم، سازماندهی گروههای امداد: در اولین ساعات زلزله میتوان جان بسیاری را نجات داد، اما تنها گروههای امداد تعلیم دیده و ورزیده میتوانند مصدومین را بدون آسیب بیشتر از زیر آوارها بیرون بکشند. واقعیت جغرافیایی سرزمین ما کوهستانی بودن آن است. شبکه راههای کشور در بسیاری از نقاط خود اولین قربانی زلزله است. در این شرایط نیروهای محلی در خط مقدم کمکرسانی به مصدومین قرار میگیرند. نیروهای مسلح، ارتش، سپاه و بسیج سازمانهایی هستند که با توجه به گستردگی شبکه و برنامههای منظم آموزشیشان میتوانند تیمهای امدادی متعددی را آموزش بدهند. رویداد اخیر نشان داد که از پتانسیل سازمانی مانند بسیج بهعنوان نیروی مقاومت مردمی بیشتر میتوان در پاسخ به بحرانها استفاده کرد. این نیرو میتواند در روستاها و نقاط دورافتاده کشور با تربیت تیمهای امداد، مردم را برای مقابله با چنین سوانحی آماده کند.
سوم، سنجش کارآیی مدیریت بحران: این روزها از یک طرف از درد و رنج زلزله زدگان و قربانیان میشنویم، از انسانهای نوعدوستی که در حال سازماندهی ارسال کمک به مناطق زلزلهزده بهطور خودجوش هستند و از سوی دیگر از وعدههای مسوولان درباره کمکهای مالی و بازسازی دوماهه مناطق آسیب دیده. توانایی هر سیستم مدیریتی را در پاسخش به بحرانها میسنجند. فرصت خوبی است که به دور از هیاهو و جنجال سیاسی به بررسی عملکرد سازمانهای ذیربط و سرعت پاسخگویی آنها بپردازیم. اگر خرابی جادهها یا نبودن فرماندار در محل ماموریتش باعث تاخیر سازمانهای مسوول در پاسخگویی بوده است، آیا نباید در طرحهای آینده خرابی جادهها را منظور کرد یا فرمانداران را مامور به اقامت در محل ماموریتشان کرد؟
چهارم. بازسازی پتانسیلهای اقتصادی: در کشور زلزلهخیزی مانند ما وقوع زلزله یک احتمال نیست، بلکه یک قطعیت است. برنامهریزی برای کاهش زیانهای ناشی از زلزله باعث میشود تا زیانهای اقتصادی این رویداد طبیعی به حداقل برسد. نگاهی به زندگی اقتصادی شهرهای زلزلهزدهای مانند رودبار، منجیل و بم و ورزقان نشان میدهد که ما هنوز تا رسیدن به وضعیت ایدهآل در کاهش آثار اقتصادی زلزلهها، راه طولانی در پیش داریم. بازسازی شهرها و روستاها تنها شامل دوباره ساختن بناها و جادهها نیست، بلکه باید شامل بازسازی پتانسیل اقتصادی، ارتباطات اجتماعی و شبکههای ارتباطی بشود. در روستاهای آذربایجان دهها نفر جان باختهاند و صدها نفر مجروح شدهاند فقدان گروه اول و غیبت گروه دوم بر توانایی خانوادهها برای فعالیت اقتصادی در بلندمدت تاثیر میگذارد. بازسازی دو ماهه بناها شاید ممکن باشد، ولی بازسازی جوامع به سالها وقت احتیاج دارد و وقت آن است که نقش سازمانهای غیردولتی در انجام این مهم به رسمیت شناخته بشود.
و دست آخر اینکه ماههای پاییز آذربایجان در راهند و تجربه نشان میدهد که بسیاری از زلزلهزدگان باید خود را آماده زندگی در سرپناههای موقت در ماههای سرد پیشرو کنند. زلزله تمام شده، ولی لرزیدن بنای زندگی اجتماعی مردم اهر و ورزقان تازه شروع شده است.