زلزله رودبار و منجیل در خرداد سال ۱۳۶۹ رخ داد. در این زلزله قریب به ۴۰ هزار نفر در ۳ استان گیلان، قزوین و زنجان کشته شدند.
زلزله رودبار و منجیل در خرداد سال ۱۳۶۹ رخ داد. در این زلزله قریب به ۴۰ هزار نفر در ۳ استان گیلان، قزوین و زنجان کشته شدند. این یکی از بزرگترین زلزله های ایران هم از نظر شدت لرزه و هم از نظر محدوده جغرافیایی تحت تاثیر آن بود. زلزله در بسیاری از نقاط ایران از جمله در تهران با شدت بسیار بالا احساس گردید. من آن شب در تهران بودم و هنوز لرزش ساختمان و اشیاء موجود در آن را بخوبی بیاد دارم. بسیاری از ما که خارج از نقاط آسیب دیده بودیم علیرغم این تکانها دوباره به داخل ساختمانهایمان رفتیم تا صبح آن روز خبر ناگوار ویرانیهای گسترده زلزله را دریافت نماییم. با آنکه در این مجله قصدم خاطره نویسی نیست ولی به جهت اینکه این مصیبت عامل اصلی گرایش من به مدیریت بحران و برنامه ریزی کاهش خطرات زلزله گردید لازم می دانم که در سالگرد این حادثه این مطلب را بنویسم تا زمینه ساز ادامه مطالب این مجله که مدتی به دلیل مشغله زیاد آن را ادامه نداده بودم نیز بشود.
در زمانیکه این اتفاق روی داد من روزهای آخر تحصیلات کارشناسی ارشد را در دانشگاه تهران می گذراندم و در حالیکه از مسافرتی به تهران برگشته بودم دوستان گفتند که قرار است به همراه تعدادی از دانشجویان برای کمک به مناطق زلزله زده به آنجا برویم. من از همانجا و بدون آنکه فرصت اطلاع به خانواده را داشته باشم به همراه آنها که در حال حاضر نام همه را به خاطر ندارم عازم منجیل شدیم. تقریبا از قزوین که به سمت رشت می رفتیم خرابیهای ناشی از زلزله آشکار تر و آشکارتر می شدند. به منجیل و رودبار که رسیدیم دیگر به سختی نشانی از آبادانی و ساختمانهای پابرجا یافت می شد. ما نزدیک به غروب بود که به منجیل رسیدیم و طبق هماهنگی های به عمل آمده قرار شد در منجیل مستقر شویم. اولین کار ما نصب چادرها برای اسکان خودمان بود که به زحمت بسیار زیاد موفق به این کار شدیم. باد بسیار شدید و مشهور منجیل بارها و بارها چادر نیمه نصب شده ما را به آسمان می برد. غروب آن روز شاهد صحنه های بسیار تکان دهنده ای از قبرهای دسته جمعی قربانیان زلزله در منجیل بودیم.
وظیفه ما در حدود یک هفته ای که در منجیل بودیم ارزیابی خسارات و تلفات وارده در شهرها و روستاهای شهرستان منجیل و رودبار بود. فرمهای از پیش آماده شده ای وجود داشتند که ما باید با مراجعه به تک تک منازل آنها را تکمیل می کردیم. همه ما برای اولین بار این کار را انجام می دادیم و بنابر این نمی توانم بگویم که برآوردهای ما از خسارات چقدر دقیق بوده است. حتی نمی توانم بگویم اگر این فرمهای تکمیل شده اصلا مورد استفاده قرار گرفتند و یا نه. هر شهر و یا روستایی را به سرعت به چند قسمت تقسیم می کردیم و هر تیم دو نفره مسئولیت برآورد خسارات وارده بر منازل را در یک قسمت بر عهده می گرفت. ابرارمان فقط فرمها و کاغذ ها بود و با ابزارهای امروزی بسیار فاصله داشت. امروز برآورد حسارات با کمک کامپیوترهای دستی و با استفاده از سیستمهای اطلاعات جغرافیایی و جی پی اس و انواع ابزارهای تهیه فیلم و عکس صورت می گیرند. مشاهده خرابیها و شنیدن داستانهایی که بازماندگان تاثیرات زیادی بر من گذاشتند. از آن زمان توجه من به اینکه چرا این اتفاقات می افتند و چگونه می توان آنها را کاهش داد جلب شد. در آن زمان رشته ای به نام مدیریت بحران وجود نداشت ولی من که علاقمند به برنامه ریزی شهری و منطقه ای بودم باورم بر این بود که این رشته مناسبترین رشته برای مطالعه و تحقیق در این زمینه است. به همین جهت در مقطع دکترا که در سال ۱۳۷۱ شروع کردم با تاثیر پذیری زیاد از این واقعه تلخ به مطالعه و تحقیق در زمینه روشهای برنامه ریزی کاهش خطرات زلزله پرداختم و این کار را با فراز و نشیب های مختلف تا کنون که در رشته مدیریت بحران تدریس می کنم ادامه دادم. در این فاصله بارها و بارها از منطقه زلزله زده منجیل و رودبار دیدن کردم و به اتفاق همکاران و دوستان و دانشجویان تحقیقاتی خوبی را نیز در زمینه بازسازی مناطق آسیب دیده از این زلزله انجام دادیم.
نتیجه اینکه این زلزله به لحاظ فیزیکی بسیاری از ما را و به لحاظ عملی فقط برخی از ما را تکان داد.
نوشته شده توسط دكتر علي عسگري